سفر به درون(قسمت اول)

عبدالرضا پالیزدار نوشتارهای پژوهشی ارسال نظر

گام نخست از سفر اول به درون:

 ساعت ۱۶ و ۳۰ دقیقه است و من در حال آماده شدن برای اولین مرحله از سفر به درون خودم هستم. سفری که واقعاً در این لحظه به طور کامل نمی دانم چه ویژگی هایی خواهد داشت.

و چگونه مرحله به مرحله باید آن را به سرانجام رساند. اما سعی می کنم لحظه به لحظه ی آن را با شما در میان بگذارم. شاید همین لحظه هاست که دیدن و حس کردن و لمس کردن مواردی را برایمان ممکن می سازد که هم بسیار شگفت انگیز است و هم بر دانش درون ما انسانها می افزایدگ

چشمهایم را می بندم و حس سفر به درونم را در خودم زنده می کنم. ظاهرا من خودم را پشت چشم های بسته ام حس می کنم و سعی می کنم که از همین ابتدا در تمام جسمم حضور یابم و سعی می‌کنم حضور خودم را در انگشتان دستم حس کنم و در نوک انگشتان شست پایم.

عجیب است. با اینکه روح من در تمام وجودم جریان دارد و درونم بر تمام جسمم مسلط است و تمام جسم را در بر می گیرد، اما به جز پشت چشمانم و بجزسرم که حضور خودم را در آن حس می کنم، اغلب دیگر اعضا و جوارحم از درون تحت کنترل من هستند، بدون اینکه روح و درون خودم را در آن نقاط درک کنم.

اما نه……………. وقتی دقیق به درون خودم و حضور خودم در درونم فکر می کنم، میبینم حضور من از جنس جسم من نیست و من حضورم را فراتر از جسمم حس می کنم. حتی حضوری خارج از جسم………

بنظر می‌رسد خودِ اصلی من و روح و درون من در جهان بسیار بزرگتری از جسم من حضور دارد و تنها کافیست من توجه خودم را به هر.نقطه در خارج از خود معطوف دارم، آنگاه می توانم تصویری از حضور خودم در آن نقط را حس کنم.  گام نخست از اولین مرحله سفرم  با کشف حقیقت بسیار مهمی همراه است  و آن این است که جنس اولین سفر من گذر از تخیلات و تصورات ذهنی و عبور از آنهاست .

عبدالرضا پالیزدارسفر به درون(قسمت اول)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *