(این نوشتار را در بستر بیماری در بیمارستان در فروردین 1401 نگاشتم):
این یک تجربه عملی است، از درد و رنجی غیر قابل بیان و بستر بیماری سخت، با تجربه کردن ساعاتی قبل از مرگ که هنوز هم برای من ادامه دارد، ولی با درس هایی که با خود همراه داشت و دارد.
– از دو ماه و نیم پیش سردردهای وحشتناکم شروع شد و به قارچ سیاه گرفتار شدم و به طور معجزه آسایی از مرگ حتمی رهایی یافتم، اما این بیماری سخت، منجر به فلجی قسمت چپ صورتم و نابینایی چشم چپم و کری قابل ملاحظه ی یک گوشم شد و الان که قلم به دست دارم، در بستر بیماری و در بیمارستان عرفان در حال دست و پنجه نرم کردن با سخت ترین بیماری ها هستم.
*** درسهای دردهای سخت***
– و اما درد و رنجی که به دلیل بیمار شدن جسم یا روان به وجود می آید، حتماً می توان علت بیماری را در جسم و روان تشخیص داد و درمان کرد، چون این جستجو مطابق با حکمت خداوند حکیم است، مگر بیماریٍ درون و خود حقیقی انسان که به سادگی قابل درمان نیست، چون به ملکوت و به عالم معنویت انسان باز می گردد .
-لذا برای علاج هر رنج و درد جسمی و یا روانی باید حکیمانه در جسم و یا روان به دنبال علت و برطرف کردن آن با دارو رفت. مانند پیامبر و ائمه که برای درمان بیماری از دارو استفاده می کردند و اینکه گفته شود، اگر عفونت گرفتی و اگر فلان بیماری سخت را گرفتی با فلان دعا برطرف می گردد، این با حکمت پروردگار و این اصل که خداوند جهان هستی را حکیمانه اداره می کند در تضاد است و دعاها برای تحمل بهتر درد و تسهیل در دسترسی پیدا کردن به وسیله درمان است و تسهیل در درمان.
-من سخت ترین شبها و روزها را گذراندم، سردرد وحشتناکی که همراه با زخم های بسیار در دهان بود. درد و رنجی که نمی توانم برایتان به تصویر کشم.
– و اما تنها راه اینکه بتوانی درد را تحمل کنی این است که به خدا پناه ببری و پناه بردن به خدا یعنی با خدا راز نیازکردن و هرچه این درد عظیم تر باشد، تو با ظرفیت وجود بیشتری به سوی خدا خواهی رفت و حتی نوع و ماهیت این پناه بردن و به سوی خدا رفتن و لحظاتی که در آرامش در حال راز و نیاز با خدا هستی، بسیار متفاوت است.
-واما مانند بیماری سخت من (که تا تجربه کردن ساعات قبل از مرگم پیش رفت و منجر به نابینایی یک چشمم و کریِ قابل ملاحظه ی یک گوش و فلجی یک طرف صورتم شد و خودم نقشی در ایجاد آن نداشتم)، زمانی که دچار بیماری و درد و رنجی می شوی که خود در ایجاد آن نقشی نداشته ای، برای اینکه درد را تحمل کنی، باید علاوه بر پناه بردن به خداوند، آنچه از سوی خدا نصیبت میشود و آنچه دریافت میکنی را برخوردار از حکمتی بدانی که درک آن برایت مهم خواهد بود. پس هنگام تحمل درد ، به نوبه خود اگر دروس برگرفته از آن درد و رنج و بیماری و رازش را بفهمی، به حکمتهایی دست می یابی که برای تو بسیار تعیین کننده است و نباید به سادگی از آن بگذری.
– هرچند بسیاری ازبیماری ها و دردهای جسمی و روانی مان راخود ما عامل میشویم و با این گونه دردهایی که که خود ما نقشی نداریم متفاوت است. بنابراین باید برای جسم و روح خود با حداکثر توان، سلامتی خود را تامین کنیم . مگر دردهایی مانند درد سختی که من کشیدم و خودم نقشی درایجاد آن نداشتم.