باغچه

عبدالرضا پالیزدار شعر و قطعات ادبی ارسال نظر

(سفر به باغچه ای که زیبایی و طراوت وسبزینگی اش بواسطه عدالتی است که در آن جاری است)

چشم خود را بگشای/

و به تن کن تو لباسی زخیال/

سفری در پیش است/

چمدانی از عشق/

همره خویش نما/

و دلی را که چو آئینه به تصویر کشد/

راز لبخند شقایقها را/

سفری در پیش است/

سفری سوی دیاری سر سبز/

سوی آن باغچه‌ي کوچک ما/

که تو را می برد از خاک به معراج خیال/

پای در کفش لطافت بنمای/

کفشی از جنس سکوت/

نرم چون پای نسیم/

که مبادا به تن باغچه زخمی برسد/

سفری در پیش است/

سفری تا به دیار گل ناز/

گل ختمی، شب بو/

سرزمین گل یاس/

سرزمینی که در آن عشق حکومت دارد/

حاکمش یک گل سرخ/

مردمانش همه خوب، همه سبز/

نور خورشید به اندازه‌ي هر کس جاریست/

وكسي را طمع نان كسِ ديگر نيست/

کرم خاکی  گل سرخ/

هر دو با هم سر یک سفره نشینند آنجا/

سفری در پیش است/

سفری از دل تاریکی شهر/

سوی یک باغچه‌ي کوچک سبز/

سرزمینی که پر از احساس است/

همه اهلش مجنون/

لیلی‌اش یک یاس است/

(از کتاب انتشاریافته ام”آنسوی خیال”)

عبدالرضا پالیزدارباغچه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *