مهماني دنيا

عبدالرضا پالیزدار شعر و قطعات ادبی ارسال نظر

اي كه اينجا به شبي آمده اي مهماني
باورت نيست كه تنها به دمي مي ماني؟/
تو كه خود داني از اين كوچه فقط ميگذري/
دل سپردي زچه رو بر دل اين ويراني/
يك نفس از چه در اين كوچه چنين مي تازي/
ترجمان نفست را تو اگر مي داني/
مست وبيخود شدي از باده ي خاكي ز چه رو/
نيست در شأن تو اين باده ي شوم فاني/
لختي از خويش برون آي به خود نيك نگر/
تا ببيني به چه دلخوش شدي اي زنداني
شايد از هم بگشايي پر و بالت را باز
تا رها گردي از اين كالبَدِ حيراني/
كه ز ويرانه گذر كرده و در عرش شوي/
دم به دم تا به ابد مست ميِ رحماني/

عبدالرضا پالیزدارمهماني دنيا

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *